به گزارش سایت خبری پرسون، همه چیز از کوچه پس کوچههای نم زده رشت آغاز شد؛ از کافههای کوچک نزدیک خانه پدری. امیرهوشنگ نوجوان، شیفته موسیقی بود. موسیقی را بیشتر در رادیوی قهوه خانهها پیدا میکرد. مشتاقانه میشنید و رفته رفته کلمات موزون در سرش جوانه میزدند. حافظه خوبی داشت. هر ترانهای او را یک گام به شاعری نزدیکتر میکرد. با آنکه بارها به هنرهای مختلفی از نقاشی و مجسمه سازی تا خیاطی و آشپزی سرک کشیده بود، اما حتی نواختن ویلن هم سرگشتگی او را در عالم هنر آرام نکرد. پس قرار خود را در غزل یافت.
نیمی از دوران تحصیلش را در رشت سپری کرد و زمانی که به تهران کوچ کرد، تحصیلات دبیرستان را ادامه داد. در همان ایام بود که «نخستین نغمه ها» را در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد؛ مجموعه شعری که بر مبنای غزل کلاسیک سروده شده بود و در عین خام بودن، بشارت میلاد شاعری بی تکرار در میان دیگرشعرای معاصر را میداد. ابتهاج هم دوره چهرههای برجستهای مانند شاملو، شهریار و نیما یوشیج بود. «کتاب سراب» را هم پس از آشنایی با نیما سرود.
این را به خوبی میتوان در اسلوب تازه شعرهایش دید. با آنکه در قالب چهارپاره سروده بود، اما مضامینش رنگ وبوی اجتماعی تری به خود گرفته بود. ابتهاج، اما شاعر شعرهای نیمایی نبود. او دل باخته غزل و مضامین عاشقانه اش بود و ارادت و توانمندی اش به این قالب شعری را با مجموعه شعر «سیاه مشق» اثبات کرد. «شبگیر» را با مضامین اجتماعی کـــار کرد، اما درنهایت با تصحیح غزلهای حافظ و تدوین کتاب «حافظ به سعی سایه»، علاوه بر خلق اثری ماندگار، یک بار برای همیشه هرآنچه از حافظ و غزل هایش بهره برده بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار داد.
در دوران جوانی، مدتی در سمت مدیرکل شرکت دولتی سیمان تهران مشغول کار بود، اما فرسنگها با روحیات شاعرانه اش فاصله داشت. پس در سال ۱۳۵۰ مشتاقانه پیشنهاد سرپرستی برنامه «گل ها» را پذیرفت؛ برنامهای با محوریت موسیقی که سالها در رادیو اجرا شد و در دوران سرپرستی ابتهاج از چهرههای جوان تری مانند محمدرضا شجریان و حسین قوامی استفاده کرد. اتصال ابتهاج با چهرههای موفق موسیقی، شعر او را سوار بر آوازهای ماندگاری کرد که در حافظه جمعی ایرانیان از محبوبیت ویژهای برخوردار شد؛ «توای پری کجایی» با صدای حسین قوامی همیشگی شد و «ایرانای سرای امید» با صدای محمدرضا شجریان، میراث ارزشمندی در زمینه ترانههای ملی شد.
ترانه «ارغوان» نیز با صدای علیرضا قربانی محبوبیت ویژهای در میان نسل جوان پیدا کرد؛ ترانهای برگرفته از ارتباط عاطفی نزدیک امیرهوشنگ ابتهاج با درخت ارغوانی که در سالهای نخست زندگی مشترکش در خانه او وجود داشت، اما خشکیده بود و با تولد نخستین فرزند ابتهاج جانی دوباره گرفت و با دیگرفرزندانش بالنده شد. منزل شخصی ابتهاج در خیابان فردوسی تهران به دستور میراث فرهنگی با عنوان خانه ارغوان نام گذاری شد (۱۳۸۷).
امیرهوشنگ ابتهاج، اما در سال ۱۳۶۶ همراه همسر و فرزندانش خانه ارغوان را به مقصد آلمان ترک کرد، اما تا پایان عمر میان ایران و آلمان در رفت وآمد بود. سال ۱۳۹۵ بیست وسومین جایزه ادبی تاریخی محمود افشاریزدی به امیرهوشنگ ابتهاج تقدیم شد و در سال ۱۳۹۷ در ششمین جشنواره بین المللی هنر برای صلح، نشان عالی این جشنواره به او و سه نفر دیگر تعلق گرفت.
نوزدهم مرداد ۱۴۰۱ امیرهوشنگ ابتهاج، تنها پنج ماه پس از فوت همسرش آلما، در شهر کلن آلمان در سن نودوچهارسالگی بر اثر کهولت سن و نارسایی کلیوی از دنیا رفت و پیکرش به باغ محتشم رشت انتقال یافت و به این ترتیب بار دیگر به زادگاه شاعرانه خود بازگشت و برای همیشه در آن آرام گرفت.
منبع: شهرآرانیوز